love story

شعرهای عاشقانه

دوستت دارم

 

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:43 توسط mahsa joon |


هیچکس باور نمیکند ..

 

هیچ کس باور نمی کند


که من


به خاطر صدایی که


دوباره بشنوم


در کوچه های شبانه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:39 توسط mahsa joon |


جای خالی

گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم
«بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود
کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود
شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه
شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, ساعت 23:49 توسط mahsa joon |


خلوت لحظه هایم ..

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری،

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت.
 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, ساعت 23:46 توسط mahsa joon |


دوست داشتن ...

دوست داشتن،

صدای چرخاندن کلید است در قفل.

عشق،

باز نشدن آن.

کاری که ما بلدیم اما...

باز کردن در است

با لگد...

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, ساعت 23:44 توسط mahsa joon |


احتمال ...

از خانه که می آیی
 یک دست مال سفید
پاکتی سیگار
گزیده شعر فروغ
 و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ....

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, ساعت 23:44 توسط mahsa joon |


هنوز گوشم از گفتگوي بي گريه مان گرم بود!

هنوز گوشم از گفتگوي بي گريه مان گرم بود!
از جايم بلند شدم،
پنجره را باز کردم
و ديدم زندگي هم هر از گاهي زيباست!
شنيدم که کلاغ ديوارنشين حياط
چه صداي قشنگي دارد!

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ساعت 17:30 توسط mahsa joon |


اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم

اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم
چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم

اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي
همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم

اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره
در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ساعت 16:11 توسط mahsa joon |


چقدر دوستم داری ؟

یه روز یه دختره یه پسره رو توخیابون می بینه...
خیلی ازش خوشش میاد...خلاصه هر کاری می کنه که دل پسره رو بدست بیاره ، پسره اعتنایی نمیکنه...
چرا؟؟؟ چون فکر میکنه همه دخترا مثه همن...
ازقصه ها شنیده بوده که دخترا بی وفان...
خلاصه می گذره سه چهار روز و پسره هم دل میده به دختره...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ساعت 18:31 توسط mahsa joon |


داداشی

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, ساعت 13:6 توسط mahsa joon |